به مناسبت " چـهــلم " مرحــوم پاشایی عزیز !!
ارسالی از علی رنجبر عزیز..
صبح روز جمعه بود ناگه دلم آتش گرفت
یک پیامک تلخ و شوم ؛ مرتضی خوابش گرفت
مرتضی رفتی ندیدی، آسمان خون گریه کرد
رفتنت هم باشکوه بود، دل بریدی مثل مَرد
سی بهار از عمر تو نگذشته بود پاییز شد
صبر تو از زندگی ناگه چه زود لبریز شد
وقت رفتن زیر لب گفتی دلم آرام گرفت
من به قربان دلت، یک شهر را باران گرفت
من برایت شعر می خوانم دستم را بگیر
ما به عشقت زنده می مانیم تو اما نمیر
مرتضی اسطوره شد، حتی خدا هم مات ماند
هیچ کس فکرش نکرد با درد او یک سال خواند
تف به آن لحظه که مرگت با یقین تایید شد
کاش می گفتند کنسرتت مرتضی تمدید شد
من خیالم راحت است رفتی کنار خوبها
هایده، فردین و خسرو، خوش بحالت مرتضا
بی صدا گریه کنید چون مرتضی خوابیده است
من یقین دارم که او خواب خدا را دیده است
ای جماعت بس کنید، کمتر بگویید زنده یاد
مرتضی کنسرت دارد ،سوت و فریاد ، زنده باد
در بهشت کنسرت داری؟خوش به حالت ای خدا
برچسبها:
من تمام نشانه های حیات را دارم
اما قلبــم…
مثل ِ حوض کوچکی که ماهی اش را
گربه برده است . . .
ایستــــاده…
برچسبها:
دلتنگی
راباید تاب بیاورم..!!!
باید
سوارقایقی بشوم
بروم
تا دورترها
تاسرمرز فراموشی...!!
هوای
این شهر
عجیب
آلوده
به نفس های
توست...!!!
برچسبها:
ﻭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ....
ﺩﻭﺭ ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ ﺷﺎﻝ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﭙﯿﭽﯿﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﻻﮎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺎﺭ،
ﻣﻨﺠﻤﺪ ﻧﺸﻮﺩ ....
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ،
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺭﻭﺣﺘﺎﻥ ﺳﻨﮓ ﺷﻮﺩ ...
ﺣﻮﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎﯼ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ،ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﺩﺭﺧﺘﯽ
ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻟﻬﺸﺎﻥ
ﻧﮑﻨﯿﺪ
ﺧﻼﺻﻪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺁﻣﺪﻩ ،ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺘﻬﺎﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ
ﺭﻓﺘﻪ
ﺑﺎﺷﯿﺪ ...
ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﺘﺎﻥ ﺯﯾﺮ ﮐﺮﺳﯽ ﻋﺸﻖ،ﮔﺮﻡ ﮔﺮﻡ
برچسبها:
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭﺩﺍﺷﺖ ....
ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭﺩﺍﺷﺖ ....
ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﺮﻋﮑﺲ ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪﻭﻣﻦ ....
ﺑﺮﺗﻨﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﮔﺸﺎﺩ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻫﻦ ....
ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ, ﮐﻮﺩﮐﯽ ,ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺁﺏ ....
ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ ....
ﺧﻮﺩﺑﺮﻭﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﺯﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ ....
ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻡ ﺏ ﺩﺳﺖ ﻫﺮﮐﺴﯽ ....
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻣﺎﺭﺍﻓﺎﺻﻠﻪ ....
ﺷﺪﺷﺮﯾﮏ ﺩﺯﺩ ﻭﯾﺎﺭ ﻗﺎﻓﻠﻪ ....
ﻋﻤﺮﻫﺴﺘﯽ, ﺧﻮﺏ ﻭﺑﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﯿﺴﺖ ....
ﺣﯿﻒ ﻫﺮﮔﺰﻗﺎﺑﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭﻧﯿﺴﺖ...
برچسبها:
من راه رفتن را از يك سنگ آموختم
دويدن را از يك كرم خاكي
و پرواز را از يك درخت
بادها از رفتن به من چيزي نگفتند
زيرا آنقدر در حركت بودندكه رفتن را نمي شناختند
پلنگان دويدن را يادم ندادند
زيرا آنقدر دويده بودند كه دويدن را از ياد برده بودند
پرندگان نيز پرواز را به من نياموختند
زيرا چنان در پرواز خود غرق بودند كه آن را به فراموشي سپرده بودند
اما سنگي كه درد سكوت را كشيده بود ، رفتن را مي شناخت
و كرمي كه در اشتياق دويدن سوخته بود ، دويدن را مي فهميد
و درختي كه پاهايش در گل بود ، از پرواز بسيار مي دانست
آنها از حسرت به درد رسيده بودند و از درد به اشتياق و از اشتياق به معرفت
وقتي راه رفتن اموختي ، دويدن بياموز
و دويدن كه اموختي ، پرواز را .
برچسبها:
برچسبها:
به یاد داشته باش که ...
۱) آنان که تجربه های گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار اشتباهند.
۲) از میان کسانی که برای دعای باران به میعادگاه می روند تنها کسانی که با خود چتر می برند به کارشان ایمان دارند.
۳) پیچهای جاده آخر جاده نیستند مگر این که خودت نپیچی.
۴) وقتی به چیزی می رسی بنگر که در ازای آن از چه گذشته ای.
۵) آدمهای بزرگ شرایط را خلق می کنند و آدم های کوچک از آن تبعیت می کنند.
۶) آدمهای موفق به اندیشه هایشان عمل می کنند اما سایرین تنها به سختی انجام آن می اندیشند.
۷) گاهی خوردن لگدی از پشت برداشتن گامی به جلو است.
۸) هرگز به کسی که برای احساس تو ارزش قائل نیست دل نبند.
۹) دوست برادری است که طبق میل خود انتخابش می کنی.
۱۰) لیاقت محبت و مهربانی دیگران را داشته باش.
برچسبها: